دزفول – گزارش آوای دز
با نگاهی گذرا به فایل قراردادهای سایت خبری وزارت
راه و شهرسازی در ردیف سیام قراردادها
این اطلاعات به چشم میخورد:
موضوع قرارداد: مطالعه آزادراه اندیمشک – اهواز
تاریخ قرارداد: 1385/04/20
نام مشاور: هراز راه
شماره قرارداد: 58052/31
مدت قرارداد: 8 ماه
از تاریخ آغاز قرارداد تاکنون قریب به 9 برابر
مدت قرارداد میگذرد و قطعاً
مطالعه مقدماتی و حتی تکمیلی هم تمام شده و پرونده روی میز وزارت راه و شهرسازی جهت
اقدام قرار دارد و اگر مطالعات پس از گذشت 7سال هنوز به اتمام نرسیده است این پرسش
طرح میشود: چرا
و چه کسانی مقصرند؟
و این شک در اذهان متبادر میشود: نکند عناصری که در گذشته چوب لای چرخ این
محور قرار میدادند و محور
دیگری را که احتمالاً منافع شخصی نه منافع ملی در آن چرب تر است را در دستور کار خود
دارند.
در آن صورت باید با وزیر جدید که شخصیتی علمی
و قانون مدار دارد را از ماوقع جریانات مطلع نمود بالأخص آن بخشی از قضایا را که حاکی
از همکاری عناصری از وزارت راه و شهرسازی با این اقدام ضد ملی است.
گفتیم: ضد ملی! آری! ضد ملی از آن جهت که سازمان
پدافند غیرعامل این مسیر را مورد تأیید قرار داده و مسیری غیر از آن را خلاف پدافند
غیرعامل دانسته است و سرمایه گذاری دولت و بخش خصوصی را فقط در محور اندیمشک-دزفول-شوشتر
و اهواز به صلاح می داند؛ و الته غیر از موضوع پدافند غیرعامل، سایر امتیازات این مسیر
نیز حاکی از صرفه و صلاح این محور دارد که در این گزارش مختصر امکان بیان آنها نیست.
اخیراً دکتر آخوندی
وزیر راه و شهرسازی از طرحها و پروژههای در حال انجام خوزستان بازدید نمود و در بیانی کلی تاکید نمود: همه ما موظف
هستیم تا برای رشد و شکوفایی و توسعه اقتصادی اجتماعی استان خوزستان تلاش کنیم. به
دنبال این سخن امیدوارکننده ، همه سایت های خبری و گزارشات ارائهشده را بررسی کردیم اما هیچگونه اظهارنظری در خصوص محور مذکور مشاهده
نشد درحالیکه بازدید دکتر آخوندی از آزاد راه خلیج
فارس محور بندر امام – اهواز صورت گرفت
و جا داشت که حداقل درباره ادامة این آزادراه که همان محور مذکور است و مورد بحث ماست
نیز اخبار امیدوارکنندهای انتشار مییافت.
شاید آقای استاندار و آقای مدیر کل راه و ترابری
فراموش کردهاند تا موضوع
ادامه آزادراه را در دستور کار قرار دهند؟ شاید هم خواستهاند تا در دستور کار باشد ولی از قلم افتاده؟
حال فرض
کنید به هر دلیلی ادامه کار آزادراه متوقف و یا تغییر کرده باشد چرا در فرصتی که از
سفر وزیر راه و شهرسازی به خوزستان پیش آمده بود استفاده نشد و فرمانداران یا نمایندگان
شهرهای اندیمشک، دزفول و شوشتر این مطالبه به حق مردم را به سمع مسئولان وزارتی نرساندند؟
وقتی دکتر آخوندی 2 روز در استان خوزستان بودند،
نمایندگان شهرهای مذکور کجا بودند؟ اگر حضورداشته و مطالعات مردم را طرح کردهاند پاسخ دهند تا مردم بدانند؟
گفتنی است که توسعه شهرهای در مسیر این محور و
حتی شهرهای نزدیک به آزادراه مانند گتوند و مسجدسلیمان به احداث این آزادراه بستگی
دارد و باعث خروج آنها از بن
بست میشود.
مردم چشمانتظار حرکتهای جدّی از سوی مسئولان بالأخص نمایندگان خود
در مجلس شورای اسلامی خواهند ماند و گذشت زمان هرگز نمیتواند مطالبات به حق آنها در خصوص آزادراه را از حافظهشان پاک کند.
یک ماه چه زود رفت
مگنه من دیگه کم وقت می کنم اینجا بیام ...............
خوب دیگه خدافظ
فکر کردم چقدر خوبه به پایانت برسم
برای رسیدن به پایانت حتی زمان هم جلوی من رو نگرفت
اما فکر نمیکردم آغاز تو پایان من باشه
یه خلع بزرگی اطرافم رو گرفته،اعتمادم به آدم ها به صفر مطلق رسیده
موندم من و خودم که بعضی وقت ها حرفای خودم روهم باور نمیکنم
من به پایان رسیدم و فکر کردم همه چیز تموم شد
ولی هرگز نمیدونستم قراره هر روز به پایان برسم
و این پایان ادامه دارد....
بـه چـشـمـهـایـت بگــو نـگـاهـم نـ?ـنـنـد
بـگـو وقـتـی خـیـره ات مـی شـوم
سرشـان بـه ?ـار خـودشـان بـاشـد
نـه ?ـه فـ?ـر ?ـنـی خـجـالـت مـی ?ـشـم ... نـه !
حـواسـم نـیـسـت
دوباره عـاشـقـت مـی شـوم !
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده ...
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را میبره و از میانشون میگذره از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
بزرگترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشتهباشه نه شعور لازم برای خاموش ماندن.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته، فراموش نکنی.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگترین هنر دنیاست.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
از درد های کوچیکه که آدم می ناله؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشه، لال می شه.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اگر بتونی دیگری را همونطور که هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
کسی که دوستت داره، همش نگرانته. به خاطر همین بیشتر از اینکه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش.
و بالاخره خواهی فهمید که :
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود" هست.
یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست.
قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست.
مقداری خرد پشت "چه میدونم" هست.
و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ