پنج شنبه 92 مهر 11 , ساعت 2:17 عصر
شش نفر بودیــــــــم...
دو ساعتی میشد که توی آسانسور گیر کرده بودیـــــــــــم...
.
.
دیگه هوامون داشت تموم میشــــــد...
.
.
داشتیم نفسهای آخر رو میکشیدیــــــم که
یهو یه نفر دست کرد توی کیفش و
.
.
.
.
یه پاکت چیپس در آورد و سریع درش رو باز کــــرد...
با هوایی که توی پاکت چیپسه بود تونستیــــــم
دو ساعت دیگه دوم بیاریم؛ تا تیم امداد برسه و نجاتمون بده
نوشته شده توسط رویا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ