شنبه 92 مهر 27 , ساعت 6:45 عصر
فکر کردم چقدر خوبه به پایانت برسم
برای رسیدن به پایانت حتی زمان هم جلوی من رو نگرفت
اما فکر نمیکردم آغاز تو پایان من باشه
یه خلع بزرگی اطرافم رو گرفته،اعتمادم به آدم ها به صفر مطلق رسیده
موندم من و خودم که بعضی وقت ها حرفای خودم روهم باور نمیکنم
من به پایان رسیدم و فکر کردم همه چیز تموم شد
ولی هرگز نمیدونستم قراره هر روز به پایان برسم
و این پایان ادامه دارد....
نوشته شده توسط رویا | نظرات دیگران [بدون نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ