سه شنبه 92 مهر 16 , ساعت 8:41 صبح
غریبه ،به حباب دلتنگی هایم دست نزن ،
که میشکندنازک تن حریرپوش اش وتو
را باخودغرق میکندسیل دانه های بغض هایش،
بگذارهمچنان دروهم اوبه خیال آسمان
پرکشداین رسوای تنها....
نوشته شده توسط رویا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ