دو روز پیش منو الناز و مهشید که کلاسمون تموم شد
تصمیم گرفتیم خوشگل موشگل کنیم بریم بلوار ارم ماشین گردی
تو راه که داشتیم آهنگ گوش میکردیم و قررررررررر کمرامونم گرفته بود
الناز گفت به دلم افتاده امروز دوتاتونم( که منو مهشید رو میگفت):
دوتا پسر خوووووووشششششتیپ بهتون شماره میدن
منو مهشید جدی نگرفتیم و خودمونم زدیم به اون راه
تا اینکه به محض ورودمون تو بلوار ارم مااااااااااااشییییییییین بود که افتاده بود دنبال ماشین ما
تا آآآآآآآآآآآآآخر سر من با از یه مزدا 3 شماره گرفتم و مهشیدم از یه سوزوکی شماره گررررررررررففففففت
اما من یه شب بیشتر نتونستم باهاش کنار بیامو اخلاقم بهش نمیخورد زود تموم کردم
مهشیدم که اصلا پشیمون شد و به پسره زنگ نزد که شمارش بیافته رو گوشیش
پشت پا زدیم به بختموووووووووووونننننننننننننننن
حالا که فعلا سر هر دوتامونم موند بی کلا
لیست کل یادداشت های این وبلاگ